سهراب هادي در ميزگرد نقد و بررسي آثار منصوره حسيني، كه با حضور گروه نقد فرهنگستان هنر در سالن آمفيتئاتر موزه هنرهاي معاصر تهران برگزار شده، آثار بانوي هنرمند ايراني را اينگونه روايت ميكند:
«آثار خانم حسيني بيان لحظههايي است كه برگشت به خويشتن دارند و نوعي تلاش براي ترسيم بودن انساني كه مبدأ و معادش همواره سير به سوي حق و تعالي دارد. در آثار ايشان هر چيزي كه شكل گرفته مبتني است بر باور ايشان از انسان شرقي و رابطهاي است بين او و مخاطب كه دعوت به سوي حق دارد. اينكه خانم حسيني چرا اين اصل هميشگي را مبناي عميق نگاه و نظرشان براي انتقال به مخاطب دارند، برميگردد به «آن و لحظهها» و «وادي» حقيقتگرايي خودشان. همه آثار ايشان از آنها رنگهاي گرم است و رنگهايي است كه «اخرا»، «فيروزهاي» و «شنگرف» است. رنگهايي است كه برخاسته از نيلي افق هميشگي فلق است. اين مجموعه رنگها حقيقتشناسي رنگ و ذات مبتني بر حقيقت رنگ است.
اما در بعد تكنيك به جز تكچهرههايي كه ايشان كار كردهاند و به جز دورههاي رئاليستي و دورههاي فيگوراتيو ايشان حركت، فرم و شكل در واقع قلههاي عرفان و قلههاي حقگرايي انسان ميشود. دستمايه آثار ايشان، كلمه خارج از تصوير است؛ و مفهوم تكنيك در آثار خانم حسيني برميگردد به همه جنبههاي تصويري كه كلمه ممكن است در ذهن مخاطب به وجود آورد. در كارهاي سفال ايشان همين معناي پيچشها وجود دارد. در واقع در اين آثار هم نوعي انتقال به شكل دگرگونشده در سفالهاي ايشان ديده ميشود. به هر صورت فكر ميكنم با اين مقدمه ميتوانيم به اين بحث وارد شويم كه رنگ وسعت هستي را براي خانم حسيني معنا ميكند.»